دانشآموخته دکتری فقه سیاسی جامعة المصطفی العالمیه
چکیده
در این مقاله از منع تسلط کفار بر ممالک اسلامی از منظر فقه روابط بینالملل بحث میشود. با توجه به اینکه مقاومت در برابر سلطه و دفاع از خانه و کاشانه یک امر فطری و غریزی است، دانش فقه نیز مقاومت در مقابل سلطگری را واجب دانسته و بر منع تسلط کفار بر ممالک اسلامی تأکید دارد. حال پرسش اساسی پژوهش حاضر آن است که دانش فقه بر اساس کدام مبانی، ادله و چارچوب فقهی تسلط کفار بر ممالک اسلامی را ممنوع میداند؟ فرضیهای که در پاسخ بدان پرسش به آزمون گذاشته شده، آن است که دانش فقه در چارچوب قاعدۀ نفی سلطه، اصل عزّت، قاعدۀ لاضرر و نظریۀ جهاد دفاعی با سلطه و سلطهگرایی مبارزه، و از تسلط کفار بر ممالک اسلامی منع و نهی میکند. بررسی و تبیین ادله و مبانی این قواعد و چارچوبها آشکارا اثبات میکنند که در فقه اسلامی تسلط کفار بر ممالک اسلامی ممنوع و غیر قابل پذیرش است؛ چرا که این امر در تضاد با قواعد مسلّم فقهی از جمله قاعدۀ نفی سلطه، قاعدۀ لاضرر، اصل عزت اسلام و مسلمانان و نظریۀ جهاد دفاعی است. این قواعد و چارچوبها به روشنی تسلط کفار بر ممالک اسلامی را منع میکند و دفاع از سرزمین اسلامی را حتی فراتر از مرزها به منظور حفظ قلمرو اسلامی توصیه نموده و کمک مسلمانان به یکدیگر را در این امر خطیر واجب میدانند.